ژانر فیلم شهری آلمان | تاریخ معماری و شهر در سینما ۴
اختصاصی کانون معماران و شهرسازان:
+شهر، خانه، اتاق، خیابان، کوچه
و هر موتیف دیگری روح شیطانی یافته است!
“دیترشال، ۱۳۸۸”
در اوایل قرن بیستم دو اتفاق تاثیرگذار رخ میدهد: پیشرفت صنعت و جنگ جهانی اول. و این دو اتفاق دامنههای خود را در سرتاسر اروپا و به خصوص در آلمان، در هر حوزهای میگستراند. یکی از این حوزهها نیز سینماست؛ که موجب شکل گیری ژانر فیلم شهری میشود.
در این مقاله از سلسله مقالات تاریخ معماری و شهر در سینما، در ادامه مبحث شکل گیری هالیوود، از سینمای آمریکا فاصله گرفته و به سراغ قطب دیگری از سینمای آن روزها میرویم؛ یعنی کشور آلمان.
اکسپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم به عنوانی جنبشی نو[۱] در هنر از سال ۱۹۰۸ در حوزه نقاشی و تئاتر شکل گرفت. و در سال ۱۹۲۰ نیز با نمایش فیلم “مطب دکتر کالیگاری” رسما ورود خود را به سینما نیز اعلام کرد.
به جهت خلاصهسازی مطلب، از بررسی عمیق ویژگیهای جنبش اکسپرسیونیسم اجتناب میکنیم. اما به طور خلاصه به برخی از مهمترین ویژگیهای آن اشاره میشود:
فیلمهای اکسپرسیونیستی آلمان، اغلب در شبها فیلمبرداری میشد. از المانها و بناهای موعج و بامهای نوک تیز به عنوان دکور استفاده میشد. پنجرههای ساختمانها بدون نظم و تراز خاصی آشفتهوار در نمای ساختمانها قرار میگرفتند.
از سایههایی با کنتراست بالا استفاده میشد. وسائل صنعتی در خشنترین حالت خود قرار میگرفتند(مثلا در بک گراند فیلمها، چاقوهای نوک تیز، ساختمانهای بلند مرتبه، موتیفهای زیگ زاگ یا دندانه دار دیده میشد). و المانهای مختلفی که هر کارگردان بسته به میزان خلاقیت خود آنها را به کار میبرد.
از همینجا تاثیر آشکار معماری بر این مکتب سینمایی آشکار میشود. شاید بتوان گفت حضور معماران دربخش طراحی صحنه فیلمها، از همین مکتب پر رنگ میشود. جایی که کاراکتر اصلی داستان بوسیله ساختمانهای اطراف خود له میشود و هیچ گونه هویت مستقلی را از خود بروز نمیدهد.
یکی از نمونههای بسیار موفق مکتب اکسپرسیونیسم، فیلم “ام” ساخته کارگردان پرآوازه آلمانی، فریتس لانگ است. این فیلم داستان مردی روانی را روایت میکند که شبها به سراغ کودکان میرود و آنها را به قتل میرساند. عناصر معماری به خوبی در این فیلم، حس و حال روایی را منتقل میکند.
در سکانسهای داخلی، سقف خانه را عمدا کم ارتفاع طراحی کردهاند. تا هم حس تنگنا را به مخاطب انتقال دهد. و هم بیانگر میزان رعب و و حشت از کاراکتر اصلی داستان باشد و قامتی هیولاگونه به آن ببخشد.
در سکانسهایی هم که در فضاهای باز و شهر روایت میشود، معمولا دوربین به شکل لانگ شات[۲] خیابانهای خالی را در شبها نشان میدهد. به همراه سایه بلند مردی که از خانه بیرون آمده تا کودکان شهر را به قتل برساند.
فیلم مهم دیگری که در این مکتب سینمایی در آلمان ساخته شده، اثر مطرح دیگری از همان کارگردان اسطورهای یعنی فریتس لانگ میباشد با نام ” متروپلیس”.
متروپلیس را مهمترین اثر سینمایی تاریخ که ارتباط تنگاتنگی با مسائل معماری و شهرسازی دارد، میدانند. حتی برخی از متفکرین حوزه معماری و شهر از جمله فرانسوا شوای(نویسنده کتاب شهرسازی؛ تخیلات و واقعیات)، این فیلم را در قلمرو سایر نظریات شهرسازی تاریخ ردهبندی میکند.
صحبت در باره متروپلیس به قدری مفصل است که نیاز به مقاله جداگانهای دارد. به همین سبب به اشارهای که به این فیلم شد، قناعت میگردد.
برلین؛ سمفونی یک شهر بزرگ
با گذر زمان فیلمهای اکسپرسیونیستی، بیشتر جنبه شهری به خود گرفتند. بدین گونه که هر فیلمسازی که سعی در انتقاد و اعتراض نسبت به جامعه صنعت زده آلمان داشت، بستر شهر را برای روایت فیلم خود بر میگزید[۳]. این روند تا جایی ادامه یافت که هلموت وایزمن در اواسط دهه ۱۹۲۰ جملهای ماندگار را به زبان آورد:
“ژانر جدیدی متولد شد؛ ژانر فیلم شهری”
در مقاله دیگری شاید بتوان به تعریف دقیق ژانر پرداخت. و عنوان کرد که آیا میتوان فیلم شهری جمهوری وایمار آلمان در دوران پس از جنگ جهانی اول را ژانر دانست یا خیر.
اما هر چه باشد تاثیر شهر و عناصر سازنده یک شهر بر شکلگیری و تکامل این جنبش سینمایی مشهود است. فیلمهایی که جملگی آنها بستر شهر و اتفاقات درون آن را دستآویزی برای روایت خود انتخاب میکردند.
حتی شخصیت فلانور که تا حدودی در مقاله بعدی به آن پرداخته خواهد شد، نیز از همین ژانر فیلم شهری آلمان شکل گرفت که بعدها در سینمای نئورئالیسم ایتالیا و موج نو فرانسه تکامل یافت.
یکی از برترین فیلمهای ساخته شده در ژانر فیلم شهری، مستند “برلین؛ سمفونی یک شهر بزرگ” اثر والتر روتمان است. که نگاهی دقیقتر به این کلانشهر پر آب و تاب دارد.
سکانس آغازین این فیلم تصویری از قطاری است که درون شهر برلین را نشان میدهد که از میان باغها، محدودههای صنعتی، ایستگاههای خلوت و تبلیغات عبور میکند.
فیلمآوار
در دوره پس از جنگ جهانی دوم که برلین به دوبخش تقسیم شده و از یک طرف تحت تصرف شوروی و از طرف دیگر نیز در دست آمریکاییها بود، فیلم سازان را یک بار دیگر پای کار آورد و این بار اصطلاح ” فیلمآوار” شکل گرفت.
از جمله مهمترین آثار ساخته شده در این جنبش نیز میتوان به فیلمهای: “جنایتکاران در میان ما” هستند، “تصنیف برلین”، “جایی در برلین” و مهمترین آنها فیلم “آلمان سال صفر” میباشد.۰۰ که اتفاقا کارگردان این فیلم، روبرتو روسلینی میباشد که از سردمداران سینمای ایتالیاست.
مباحث تاریخی ارتباط سینما و معماری و شهرسازی که در غالب جنبشها و مکاتب مختلف دنبال میشود، بسیار گستردهتر از موارد ذکر شده میباشد. و برای مطالعه بیشر علاقه مندان، منابع این مقاله، قویاً پیشنهاد میشود.
ائلیار محمدزاده نبیی
منابع:
منل، باربارا، ۱۳۹۴، شهرها و سینما، ترجمه نوید پور محمدرضا و نیما عیسی پور، نشر بیدگل
گوهری پور، حامد و لطیفی، غلامرضا، ۱۳۹۸، شهر و سینما: واکاوی تصویر تهران در سینمای داستانی ایران، انتشارات نگارستان اندیشه.
معدنی پور، غلامرضا، ۱۳۹۵، مکتبهای سینمایی، انتشارات نقش نیزار.
[۱] توجه داشته باشید که اکسپرسیونیسم یک جنبش و مکتب نو می باشد و نه یک سبک. متاسفانه اغلب به غلط به آن سبک اکسپرسیونیسم گفته می شود در حالی که سبک، مختص دیدگاه های ذهنی هر فرد است؛ مثلا سبک اسکورسیزی، سبک کیارستمی. اما مکتب یا جنبش، به دیدگاه های گروهی از پیروان باز می گردد.
[۲] در لانگ شات، دوربین از زاویه دورتری عناصر زیادی از صحنه را پوشش می دهد
[۳] جهت مطالعه بیشتر ر.گ: منل، باربارا، ۱۳۹۴، شهر ها و سینما