از قورباغه تا اکباتان؛ نگاهی از دریچه شهر به ساخته جدید هومن سیدی
اختصاصی کانون معماران و شهرسازان:
+:شما بچه شهرکید؟
-: فرمایشتون
+: راسته که میگن یه اسلحه گم شده
توجه: این مقاله داستان سریال را به هیچ وجه لو نمیدهد.
سریال بحثبرانگیز” قورباغه” ساخته جدید هومن سیدی به تازگی نقل بسیاری از محافل شده است. حواشی سریال هم که قبل از پخش آغاز یافته بود (از شایعه پخش از سرویس نتفلیکس تا خبر توقیف سریال)، پس از پخش نیز ادامه یافت. برخی از مخاطبان این اثر را چندین سال جلوتر از سایر آثار نمایش خانگی دانسته و یک حرکت آوانگارد برای هومن سیدی تلقی کردند. از سوی دیگر اما، برخی از مخاطبان، شدت بالای خون و خونریزی سریال (و به عبارت دیگر تارانتینویی بودن اثر) را مناسب ندانستهاند. برخی هم اعمال محدودیت مثبت ۱۸ سال را برای این سریال، بیدلیل میدانند. اما با وجود تمام ای نحواشی، در ای نمقاله با نگاهی تخصصی از دریچه شهر و شهرسازی، به تحلیل این سریال پرداخته خواهد شد.
تهران، شهری با فراز و فرودهای فراوان در این سریال هم تبدیل به یکی از کاراکترهای اصلی داستان شده و کنش و واکنشهای شهروندان را سبب شدهاست. شغلهای کاذبی که در گوشه و کنار این شهر شکل گرفته و به نوعی شهر، عاملی برای چشمپوشی از اتفاقات مختلف شده است.
شغلهایی همچون شکار سگهای حومه شهر، جعل پاسپورت داخل یک کافه سیار، فروش مواد مخدر در گوشههای تاریک شهر و… همگی محصول ساختار شهر میباشد. بهنوعی میتوان گفت با این که مستقیما شهر عاملی برای جنایت نیست، اما بهدلیل ساز و کارهای اشتباه، فرشی از فرصتهای مختلف جنایی را زیر پای عاملانش پهن کردهاست.
هومن سیدی در روایت داستان خود، از این نیز فراتر رفته و شهر را مستقیما در مواجهه با شخصیتهای سریال قراردادهاست. فضاهای گمشده شهری، همانند آنچه راجر ترانسیک در کتاب خود با عنوان ” کشف فضاهای گمشده” یاد میکند، در این اثر خودنمایی میکند. پارکینگها و فضاهای زیر پلها، که محلی برای گردهمآمدن افراد و برپایی مراسم چهارشنبهسوری میشود، مصادیقی از اینگونه فضاهای رها شده شهری میباشند.
ولی اصلیترین نگاه شهری به این سریال با محله اکباتان، جایی که سه شخصیت قسمت اول در آن زندگی میکنند و بستر وقوع اولین جرم میشود، رقم میخورد.
اکباتان، شهرک مسکونیای است که در غرب تهران واقع شده و طرح ساخت آن به سال ۱۳۴۵ و شرکت آمریکایی استارت(Starrett)، برمیگردد. الگوی شهرهای مدرنیستی غربی و اندیشههای معمارانی چون لوکوربوزیه در اجرای این طرح پیاده شدهاست. ساختمانهایی بلندمرتبه با نماهایی بتنی، در مدولهای مشخص و تکراری برای اسکان جمعیت بالایی از شهروندان؛ همراه با کاربریهای داخلی متنوعی چون ایستگاه مترو، پردیس سینمایی، هایپر مارکت و…که تا حد ممکن دسترسی ساکنان به الگوهای آمدوشد و تفریح را مهیا سازد.
شاید بتوان گفت که بهترین نمونه از اینگونه آثار، مجموعه مسکونی پروت ایگو(Pruitt Igoe) در سنت لوئیس آمریکا بود که به دلیل بالابودن میزان جرموجنایت، بهمرور زمان خالی از سکنه شده و درنهایت با دینامیت اقدام به تخریب آن کردند و بدینترتیب عصر جدیدی در معماری و شهرسازی جهان با نام پستمدرنیسم آغاز شد و چارلز جنکز، با چاپ اعلامیهای طنزآمیز، مرگ معماری مدرن را تسلیت گفت!
با اینکه پس از نمایش سریال قورباغه برخی از اهالی شهرک اکباتان به نگاه منفی حاکم درسریال نسبت به این مجتمع مسکونی اعتراض کردند، و آن را به دلیل تخریب و اهانت به ساکنان این منطقه، ناخوشایند دانستند، اما جدای از اینمسائل، آنچه حائز اهمیت است، آن است که شهرسازی و معماری مدرنیستی که آثار فراوانی از آن در ایران نیز وجوددارد، تا چه اندازه میتواند ضامن ایمنی و امنیت ساکنانش باشد؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است تا از فضاهای بتنی و تاریک این مناطق با الگوهای معماری بیر وح و بدون کمترین تنوع دوره مدرن فاصله گرفته و به رفتارشناسی فضا پرداخته و الگوهای متمایز و فردگرایانهای که مدول خاصی را به تمامی ساکنین دیکته نمیکند و دست خانوادهها را در انتخاب شیوه زیست خود باز میگذارد، را جایگزین کرد؟
اکنون اکثر کشورهای جهان، معماری و شهرسازی مدرنیستی را که صرفا نگاهی عملکردگرایانه به خانهها داشته و آن را ماشینی برای زندگی دانسته بودند، طرد کرده و ادراکات ذهنی، عینی و رفتارشناسی را مدنظر قرارداده و خانه را نه یک ماشین، بلکه یک خانه میدانند!
در انتها نیز بایستی اشاره شود که هنوز فقط ۳ قسمت از سریال قورباغه به نمایش درآمده و قطعا برای تحلیل و توصیف بهتر این سریال باید تا انتها صبرکرد و در نهایت نگاه جامعتری داشت.
منابع:
ائلیار محمدزاده نبیی