تاثیر جایگاه اجتماعی زنان در معماری و تحولات آن

تاثیر جایگاه اجتماعی زنان در معماری و تحولات آن

در عصر مدرن، ایده جدایی فضایی بین خانه و محل کار، با باورهای سنتی تفکیک جنسیتی بین زن و مرد و نقش هریک از آن مرتبط است. در این مقاله با در نظر گرفتن ظهور اولین تفکر فمینیستی در معماری جوامع صنعتی غربی، به شرح تغییر نقش زنان در قرن ۲۰ و تأثیر آن بر تحولات معماری و فضایی که امروز تجربه می‌کنیم، می‌پردازیم.

همه چیز با ورود زنان به محیط کار شروع شد

دولورس هایدن در مقاله خود با عنوان “شهری به‌دوراز جنسیت‌زدگی چگونه خواهد بود؟” به زوال مفهوم “جای یک زن در خانه است” پرداخت. این مفهوم در قرن گذشته بر معماری و برنامه‌ریزی شهری ایالات‌متحده سایه افکنده بود. ولی بعدها با ورود زنان به چرخه اقتصادی، این مفهوم چاره‌ای جز تحول نداشت. برای هایدن و دیگر زنان، یافتن یک “الگوی جدید برای خانه، محله و شهر” بسیار ضروری بود. چنین الگویی، تعریف جدیدی از طراحی فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی در سکونتگاه‌های انسانی ارائه می‌داد. مهم‌تر از همه اینکه به جای محدودکردن زنان شاغل، فعالیت‌های آنان و خانواده‌هایشان را پشتیبانی می‌کرد. درواقع زمان آن رسیده بود که هم فعالیت‌های خانه و هم تجارب کاری، موردتوجه قرار گیرند.

نقش زنان در تحولات معماری

اوایل در یک شهر صنعتی، مرد بعد از اتمام کارش در یک کارخانه یا دفتر، به خانه‌ی آرام خود در حومه شهر که توسط همسرش نگهداری می‌شد، بازمی‌گشت. این ایده “خانه رویایی” درواقع باعث انگیزه دادن به مردانی که حقوق می‌گرفتند می‌شد. از طرفی همین ایده، زنانی که حقوقی دریافت نمی‌کردند را همچنان سرپا نگه می‌داشت. با ورود زنان به محیط کار، سؤالاتی در خصوص کار اجباری در خانه مطرح شد. در آن زمان همه خانه‌ها از آشپزخانه، اتاق ناهارخوری، اتاق نشیمن، اتاق‌خواب، گاراژ یا پارکینگ تشکیل شده بودند. درنتیجه این مکان‌ها نیز کسی را می‌خواست که ” آشپزی، نظافت، مراقبت از کودکان و حمل‌ونقل خصوصی را بدون هیچ حقوقی انجام دهد.

زمان تغییر فرا رسیده بود

بر اساس مقاله کارن ا. فرانک با عنوان “رویکردی فمینیستی به تحولات معماری”، زنان، به‌طور ذاتی مایل به برقراری ارتباط میان فعالیت‌های مختلف و فضاهای حمایت‌کننده‌شان هستند. این مفهوم در اشکال مختلف می‌تواند منجر به تفسیرهای طراحی مختلفی درمورد ارتباط افراد با کارایی مکان‌ها شود. برای مثال می‌تواند سبب همپوشانی یا استقلال فضاها، کاهش فاصله بین فعالیت‌ها و حوزه‌های عمومی و خصوصی،  ارتباطات فضایی و بصری نزدیک‌تر، کاربرد چندگانه فضاها، انعطاف‌پذیری و همچنین پیچیدگی گردد.

نقش زنان در تحولات معماری

کم‌کم اولین ایده‌های تحولات معماری شروع به ظهور کرد. این ایده‌ها مربوط به فضاهای عمومی مشترک یا امکانات مراقبت روزانه عمومی بود. با وجود مخالفت‌های قانونی، زنان به‌طور هم‌زمان در جستجوی مسکن، اشتغال و مراقبت از کودکان در یک محیط کارآمد بودند که بتواند هر سه نیاز آن‌ها را پاسخگو باشد. اولین راه‌حل در آغاز قرن بیستم توسط منطقه اسکاندیناوی مطرح شد. ارائه امکانات مسکونی تحت عنوان “خانه‌های خدماتی” یا “خانه‌های جمعی”، ارائه مراقبت از کودکان و پخت‌وپز همراه با مسکن برای زنان شاغل و خانواده‌های آن‌ها، بخشی از این راه‌حل مبتنی بر طراحی بود.

بعدها در دهه ۷۰ در آلمان نیز، مسکن عمومی با خدمات پشتیبانی شروع به کار نمود. این راهکار، افراد مختلف را در انواع جدیدی از خانه‌ها و مجتمع‌های مسکونی ساکن کرد. در ادامه، خانه‌هایی نیز برای والدین مجرد ساخته شد. همچنین برای تسهیل نگهداری کودکان، مراکز مراقبت روزانه برای ساکنان محله و محل‌بازی کودکان طراحی گشت. احیای خانه‌های موجود، با تبدیل تک‌واحدها به واحدهای متعدد و تبدیل گاراژهای خصوصی به  فضاهای عمومی، مطلوب‌تر به‌نظر می‌رسید.

حمله به شکاف میان فضای عمومی و خصوصی، اولویتی فمینیستی بود

در دهه ۸۰، مفهوم “کاملاً خصوصی” یا “کاملاً عمومی” شروع به کم‌رنگ شدن کرد. همچنین الگوهای برنامه‌ریزی شهری نیز در حال سقوط بودند و بلوک‌های شهری مجدداً سازمان‌دهی شدند. در این دوره با وجود امکانات جدید اجتماعی و فضای سبز، همچنان به منطقه فعالیت بیشتری نیاز بود. چنین شد که اولین زندگی اجتماعی در “محلات” پدیدار گشت.

نقش زنان در تحولات معماری

ازآنجایی‌که بیشتر زنان شاغل علاقه‌ای به زندگی در خانواده‌های مشارکتی نداشتند، برای حمایت از خانه‌های خصوصی خود فقط به “خدمات اجتماعی” احتیاج داشتند. بنابراین، واحدهای مسکونی خصوصی و باغ‌های شخصی حفظ شدند و فقط چنین فضاهای جمعی جدیدی به آن‌ها اضافه گشت.

چنین تلاش‌هایی برای مقابله با تفکیک جنسیتی و فضایی خانه‌ها و محل‌کار، منجر به اصلاحات بزرگ دیگری نه‌فقط برای زنان، بلکه برای همه ساکنان شهر شده‌است. به گفته هایدن، وجود محله‌ها و شهرهایی با محوریت خانه‌داری، زنان را از نظر جسمی، اجتماعی و اقتصادی محدود می‌کند. چه در گذشته و چه امروزه، اگر معماران و طراحان شهری همه زنان شاغل و خانواده‌هایشان را به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از برنامه‌ریزی و طراحی بشناسند، محله‌ها، خانه‌ها و شهرهای ما چگونه خواهند بود؟

نقش زنان در تحولات معماری

بر اساس گفته‌های کارن ا. فرانک، تمام ساخت‌وسازهای بشر تاکنون تحت تأثیر شناخت اولیه وی از جهان اطرافش بوده است. بدیهی است که تجربه زنان در این زمینه متفاوت است. شاید اکنون دیگر وقت آن فرا رسیده که زنان محیط اطرافشان را خودشان طراحی کنند.

مطالب مرتبط با این موضوع:

پلتفرم HerCity، بستری دیجیتال برای خلق شهر پایدار و برابر

 

منبع: archdaily.com

نیلوفر علی نسب

Leave A Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *