فیلم متروپل؛ شهر در آثار مسعود کیمیایی
اختصاصی کانون معماران و شهرسازان: بررسی فیلم متروپل
زندگیمو سکندری رفتم؛ این خیابون چقدر تاریکه
رد خون مثل سایه باهامه؛ رو تنم زخم تیغ گزلیکه
بخشی از ترانه تیتراژ فیلم متروپل
نوشته یغما گلرویی و اجرا شده توسط رضا یزدانی
مسعود کیمیایی به عنوان یکی از کهنه کارترین کارگردانان سینمای ایران، همواره دیدگاه ویژهای نسبت به شهر داشته است. و همانند مارتین اسکورسیزی شهر یکی از کاراکترهای اصلی فیلم هایش بوده است.[۱]
در این مقاله قصد داریم نگاهی به فیلم متروپل یکی از آخرین ساختههای وی، داشتهباشیم.
این فیلم روایتگر یک سینمای متروکه در خیابان لاله زار تهران با نام متروپل است که اکنون به باشگاه بیلیارد تبدیل شدهاست. از سوی دیگر، زنی داغدار(با بازی مهناز افشار)، که از طرف طلبکاران همسرش تحت فشار است، در خیابان تصادف کرده و ناچاراً به سینما متروپل رو میآورد. در سینما دو مرد که صاحبان باشگاه هستند، سعی در کمک رسانی به این زن میکنند تا او را از شر طلبکاران نجات دهند.
در این اثر، سالن سینما حضوری نمادین مییابد که مامن امنی برای اقشار مختلف شهر است و همچنین یادآور شکوه دورانی قدیم که رو به فراموشی سپرده شده است. دقیقا همانند اتفاقی که فرد در کلانشهر امروزی آن را تجربه میکند. بنابراین انتخاب عنوان “متروپل” برای این فیلم نیز روشنگر چنین مسئلهای است.
متروپل تصویری به شدت تیره و تار از شهر نوآر ارائه میدهد. شب دیر هنگام که چراغ روشنی در طول خیابان لالهزار تهران دیده نمیشود و زنی زخمی، لنگ لنگان در زیر باران، خود را به سینما میرساند که هنوز چراغاش روشن است. چنین عناصر بصری، المانهایی آشنا برای این گونه سینما در جهان است.
به جرئت میتوان گفت که خیابان لاله زار یکی از کاراکترهای اصلی این فیلم میباشد. و کیمیایی در کنار توجه به شخصیت شهر و خیابان، الگوهای سنتی پروتاگونیست و آنتی گونیست[۲] را نیز احیا کرده است. دقیقا همانند فیلمهای دوران گذشته که مخاطبان در سالنهای سینما، قهرمان داستان را جانانه تشویق میکردند.
نگاه شهرمدارانه کیمیایی در بسیاری از آثار او هویداست. و غالبا نیز این تصویر از شهر با دو عنصر “هجران” و “جنایت” همراه است. هجران گذشته از یاد رفته و جنایتی که رخ داده و شهر در انتظار قهرمان خود است تا علیه تمام تاریکیها قیام کند. حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.
در انتها خاطر نشان میگردد که دیدگاه تاریک نسبت به شهرها، صرفا در آثار کیمیایی در سینمای ایران نمانده و امروزه نیز شاخههای مختلفی از این نوع دیدگاه منشعب شدهاند. همانطور که گوهری پور و لطیفی بر این باورند که: ” آنچه از بررسی تصویرهای شهر در تاریخ سینمای ایران روشن میشود، غلبه تامل برانگیز فیلمهایی است که در آنها شهر، نه به عنوان فضایی زیبا و دلنشین، بلکه به مثابه مکانی خطرناک، فریبنده، مرگبار و سراب گونه بازنمایی شده است.”
ائلیار محمدزاده نبیی
منابع:
گوهری پور، حامد و لطیفی، غلامرضا، ۱۳۹۸، شهر و سینما: واکاوی تصویر تهران در سینمای داستانی ایران، انتشارات نگارستان اندیشه.
اجلالی، پرویز؛ گوهری پور، حامد (۱۳۹۴). تصویر های شهر در فیلم های سینمایی ایرانی،. فصل نامه علوم اجتماعی، دوره ۶۸، شماره ۶۸.
[۱] – در مقالات آتی در رابطه با کاراکتر شناسی شهر در آثار اسکورسیزی صحبت خواهد شد.
[۲] – پروتاگونیست به معنای شخصیت قهرمان و آنتی گونیست به معنای ضد قهرمان است. اما آنچه که اهمیت دارد این است که این اصطلاح با شخصیت مثبت و منفی متفاوت است. و مثال های زیادی وجود دارد که در آن فیلم ها، پروتاگونیست شخصیت منفی فیلم است و یا بالعکس. چنین دیدگاه هایی در فیلم های ژانر نوآر و سبک اکسپرسیونیسم آلمان بیشتر خود نمایی می کند.